آسمان هنوز آبیست... | ||
دریافت همین آهنگ |
کوروش " امپراتور ایران کوروش بزرگ ؛ پیروزمندی که امپراتوری هخامنشی را در پارس و خاورنزدیک از دریای اژه تا به سوی شرق و رود ایندوس بنیان نهاد . زندگینامه کورش نخستین ؛ توسط گزنفون ؛ سرباز و نویسنده یونانی ؛ نگارش یافته است . در کوروش نامه او پادشاهی ارمانی و باگذشت است که از سوی مردمانش در امپراتوری پارس ؛ پدر ؛ خوانده می شد . در تورات نیز همچون یک رهایی بخش است برای یهودیانی که در بابل اسیر بودند. کوروش ؛ نه تنها از مادها دلجویی کرد ؛ بلکه ؛ انها را با پارسها در گونه ای از پادشاهی دوگانه پارسی و مادی یکسان برشمرد. کوروش سنن پادشاهی را از مادها وام گرفت . یک مادی گویا بسان یک ؛ وزیر ارشد ؛ مشاور پادشاه هخامنشی شده بود . بعدها در نقش برجسته های پرسپولیس ؛ یک پایتخت پادشاهی هخامنشی از زمان داریوش ؛ فردی مادی اغلب به همراه پادشاه بزرگ نشان داده شد . ایلامیان ؛ دیگراهالی بومی پارس ؛ نیز در بسیاری رکارها معلمان پارسیان بودند . به عنوان نمونه : پارسیان جامه ایلامی پوشیدند و موضوعات ایلامی نیز به توسط خود انان بر روی نقش برجسته های سنگی پرسپولیس برده شد . در انجا به نظر می رسد نواوری اندکی در حکومت و مقررات صورت گرفته باشد ؛ اما به بیانی دقیق تر باید گفت اشتیاقی وافر برای به عاریت گرفتن ؛ ترکیب کردن یا یک توانایی سازگار کردن بود که در امپراتوری هخامنشی به توسط کوروش به کار گرفته شد ؛ که بی گمان او رهبری هوشمند و نابغه نه تنها در ایجاد یک امپراتوری بزرگ بلکه در سازمان بخشیدن به فرهنگ و تمدن هخامنشی بود .
[ دوشنبه 90/3/23 ] [ 6:21 عصر ] [ فرزانه ]
[ نظرات () ]
ترجمه کتیبه منشور جهانی حقوق بشر کورش بزرگ
در سال 1358 خورشیدی (1879 میلادی) فردی به نام "هرمز رسام" از اعضای گروه کاوش انگلیسی که در بین النهرین به اکتشاف اماکن باستانی مشغول بودند لوحی گلی را یافت که به خط و زبان بابلی نو نوشته شده بود. در آن هنگام اینگونه تصور شد که کتیبه متعلق به یکی از پادشاهان بابلی است اما بعد از ترجمه متون دریافتند که لوح به دستور کورش بزرگ و پس از فتح بابل نوشته شده است. 2) . . . مردی ناشایست فرمانروای کشورش بود 30) فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته بودند دوباره باز کنند تا مردم احترام ایزدانشان را به جای آورند. مردمانی را که آواره شده بودند به جای خود باز گرداندم و خانه های ویرانشان را دوباره ساختم. برگرفته ازکتاب : کتیبه های هخامنشی نوشته ی: محسن ضیائی [ دوشنبه 88/9/16 ] [ 6:18 عصر ] [ فرزانه ]
[ نظرات () ]
وصیت نامه ی کورش کبیر
فرزندان من، دوستان من. اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته ام. من آن را با نشانه ی آشکار دریافتم. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایان باشد، زیرا من به هنگام کودکی،جوانی و پیری بخت یار بوده ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، چنان که امروز من احساس نمی کنم که از هنگام جوانی ناتوان ترام. من دوستان را به خاطر نیکویی های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار خویش دیده ام. زادگاه من بخش کوچکی از جهان بود، من اکنون آن را سربلند و بلند پایه باز می گذارم و چون از شکست در هراس بودم خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم ، حتی در پیروزی های بزرگ ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر میگذارم، شما و میهنم را خوشبخت می بینم و از این رو می خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب. در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد وچون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود. پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود، اما اگر چنین نبود آنگاه از خدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد. من شما دو فرزندانم را یکسان دوست دارم ولی فرزند بزرگم که آزموده تر است کشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را ازکودکی چنان پروده ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید جوانترها از شما آزرم بدارند. تو،کمبوجیه،مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت.دوستان یکرنگ برای پادشاه عصای مطمئن تری هستند. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته به خاطر داشته باش هر کسی باید آزاد باشد تا از هر آئینی که میل دارد پیروی کند. هرکسی باید برای خویشتن دوستان یکرنگ فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری بدست نتوان آورد. از کژی و ناروایی بترسید. اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت،ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل خواهید شد من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم . نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از تمام شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود. پیکر بی جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید وهرچه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه خوب است انسان به خاک که این همه زیبایی می پرورد آمیخته شود... اگر از میان شما کسی میخواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم از شما خواستارم پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیایی نکنید و در زیور آلات نپوشانید. زودتر آن را درآغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد. از همه پارسیان و هم پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد ، شادباش گویند. به واپسین پند من گوش فرا دهید، اگر می خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود نیکی کنید.
برگرفته از کتاب: ترجمه ی کتیبه های هخامنشی تدوین و گردآوری:محسن ضیایی
[ سه شنبه 88/3/5 ] [ 12:44 عصر ] [ فرزانه ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |